خشم چیست؟
فطرت خشم
بر اساس تعریف دکتر چارلز اسپیلبرگر[1] روانشناسی که متخصص مطالعه خشم است: «خشم حالتی عاطفی است که از نظر شدت از تحریک ملایم تا عصبانیت شدید تغییر میکند.» مانند سایر عواطف همراه با تغییرات فیزیولوژیکی و زیست شناختی است. وقتی عصبانی میشوید ضربان قلب و فشار خون شما بالا میرود و نیز سطوح هورمونهای مربوط به انرژی مانند آدرنالین و نورآدرنالین افزایش می یابد. علت خشم میتواند هم رخدادهای بیرونی و هم درونی باشد؛ شما میتوانید از دست شخص بخصوصی عصبانی باشید (یک همکار یا رئیس) یا یک رویداد (یک گره ترافیکی، یک پرواز لغو شده) یا خشم شما میتواند به دلیل نگرانی و تشویق درباره مسایل شخصیتان باشد. خاطره رخدادهای دردناک و خشمآور نیز میتواند احساسهای عصبانیت را برانگیزد. (نظیری، 1385)
بیان خشم
راه غریزی و طبیعی بیان خشم پاسخ دادن تهاجمی است. خشم پاسخ تطبیقی به تهدیدهاست و الهام بخش احساسها و رفتارهای قوی و اغلب تهاجمی است که به ما اجازه میدهد در صورت مورد حمله قرار گرفتن بجنگیم و از خود دفاع کنیم. بنابراین میتوان گفت یک مقدار عصبانیت برای زنده ماندن ما لازم است. از سوی دیگر، ما به طور فیزیکی نمیتوانیم به هر شخص یا شیئی که ما را ناراحت میکند حمله کنیم و ضربه بزنیم؛ قوانین، هنجارهای اجتماعی و عقل سلیم برای میدان علم خشم ما حد و حدودی میگذارد. مردم طیفی از فرآیندهای خود آگاه و ناخودآگاه را برای دست و پنجه نرم کردن با احساس های خشم شان بکار میبرند.
سه رویکرد مهم در مواجهه با خشم عبارتنداز: بیان کردن، سرکوب کردن و آرام کردن بیان احساسهای خشم شما به صورت تاکیدی و نه تهاجمی- سالمترین راه بیان عصبانیت است.برای انجام آن، باید بیاموزید چگونه میتوانید روشن کنید نیازهای شما کدام است و چگونه برطرف میشوند، بدون این که به دیگران آسیبی برسد. بیان یک موضوع با تاکید، به معنای فشار آوردن یا درخواست شدید نیست؛ بلکه به معنای محترم شمردن خود و دیگران است. خشم را میتوان سرکوب کرده و سپس آن را تبدیل یا جهت آن را تغییر داد، این زمانی است که به اصطلاح خشم را «توی خود میریزید»، دیگر به آن فکر نمیکنید و روی چیزی مثبت تمرکز میکنید.
هدف این است که خشم خود را سرکوب کرده یا جلوی آن را بگیرید و آن را به رفتاری سازندهتر تبدیل کنید، خطر چنین پاسخی این است که اگر اجازه بیان خارجی به آن داده نشود، خشم به درون شما متوجه می شود، خشم متوجه شده به درون ممکن است سبب فشار خون بالا، یا افسردگی شود خشم بیان نشده میتواند مسایل دیگری ایجاد کند.
برای مثال میتواند منجر به بیان بیمار گونه خشم مانند رفتار انفعالی – تهاجمی شود. (این گونه رفتار «تلافی کردن» غیر مستقیم سرکشی است که موضوع به وی مربوط نمیشود و از رویارویی مستقیم دوری می شود). رفتار انفعالی تهاجمی همچنین می توان به شخصیتی که به نظر میرسد به طور دایم عیب جو و متخاصم است منجر شود. کسانی که دائماً دیگران را تحقیر میکنند، از همه چیز ایراد میگیرند و تفسیرهای عیب جویانه مینمایند، هنوز نیاموختهاند که چطور خشم خود را به طور سازنده بیان کنند. تعجبی نیست که آنان کمتر روابط موفقیت آمیزی با دیگران دارند.
و سر انجام شما میتوانید درون خون را آرام سازید. این به معنای آن است که نه فقط رفتار خارجی خود را کنترل میکنید، بلکه حتی واکنشهای درونی خود را نیز کنترل مینماید و گامهایی در جهت پایین آوردن ضربان قلب بر میدارید، خود را آرام میسازید و می گذارید احساسها فروکش کنند. همان طور که دکتر اسپیلبرگر اشاره می کند: «زمانی که هیچ کدام از این روشها کارساز نباشند، آن کسی یا چیزی آسیب خواهد دید» (نظیری، 1385)
مدیریت خشم
هدف مدیریت خشم کاهش عصبانیت و برانگیختگی فیزیولوژیکی است که خشم باعث میشود شما نمیتوانید از دست مردم یا چیزهایی که شما را عصبانی می کنند رهایی یافته یا از آنها دوری کنید؛ شما نمی توانید آنها را تغییر دهید، اما میتوانید بیاموزید که واکنشهای خود را کنترل کنید.
آیا خیلی عصبانی هستید؟
آزمایشهای فیزیولوژیکیای وجود دارد که شدت احساسهای خشم را اندازهگیری میکند، اینکه تا چه حد مستعد و آماده خشم هستید و به چه اندازه میتوانید آن را کنترل کنید اگر شما هنگام عصبانیت طوری عمل میکنید که به نظر میرسد خارج از کنترل و ترسناک است، شما احتمالاً نیاز به کمک دارید تا راههای بهتری برای دست و پنجه نرم کردن با این احساس بیابید.
آیا خوب است که به اصطلاح ((همه چیز را بیرون بریزیم))؟
روانشناسان میگویند این یک اسطوره خطرناک است. برخی افراد از این نظریه به عنوان مجوزی برای آزار و آسیب دیگران سوء استفاده میکنند پژوهشگران دریافتهاند از«خشم منفجر شدن» در واقع عصبانیت و تهاجم را بیشتر میکند و هیچ گونه فرصتی به شما یا طرف نمیدهد که مسئله را حل کنید. از همه چیز بهتر این است روشن کنید چه چیزی عصبانیت شما را آغاز میکند و سپس راهبردها و استراتژیهایی را در پیش گیرید که نمی گذارد شما به دره چشم پرتاب شوید. (نظیری، 1385).
استراحت کامل
ابزارهای استراحت ساده و مطلق، مانند تنفس عمیق و تصاویر آرامش دهنده، میتواند احساسهای خشم را آرام سازند. کتابهایی وجود دارند که میتوانند به شما روشهای استراحت کامل را بیاموزند، وقتی شما این روشها را آموختید، در هر وضعیتی میتوانید از آنها استفاده کنید.اگر شما همسری دارید که مانند شما عصبانی است، احتمالاً فکر خوبی است که هر دوی شما این روشها را بیاموزید.
گامهای سادهای که میتوانید بردارید:
- نفس عمیقی بکشید، به طوری که تصور کنید نفس شما از «ته دل»بر میآید.
- به طور آهسته عبارتی آرام بخش مانند «استراحت»، یا «سخت نگیر» در حالی که نفس عمیق میکشید پس خود تکرار کنید.
- از تصاویر استفاده کنید؛ پیش خود یک تجربه آرام بخش را یا از حافظه یا از تخیل تصور کنید.
- تمرینهای یوگا به شرط این که تنش نداشته باشند میتوانند به عضلات شما استراحت داده و شما را آرام تر کنند. این روشها را روزانه تمرین کنید. بیاموزید که هنگام بروز یک وضعیت پرتنش آنها را به طور خودکار بکار ببرید.
بازسازی ساختار قوه درک
به طور ساده این عبارت به معنای تغییر مسیر فکر است. افراد عصبانی تمایل دارند ناسزا بگویند، فحش بدهند، یا طوری سخن بگویند که بازتابی از افکار درونی آنهاست. وقتی شما عصبانی هستید، در تفکر شما ؟ زیاد میشود و بیش از حد نمایشی میشوید. سعی کنید این افکار را با تفکری منطقی تر جایگزینی کنید. برای مثال، به جای این که به خودتان بگویید: «آه، چقدر بد است، وحشتناک است، همه چیز از بین رفت»به خود بگوید: «من از آن ناراحت شدهام، اما دنیا که به آخر نرسیده، عصبانی شدن به هر حال نمیتواند آن را درست کند.»
مراقب واژههایی مانند «هرگز» یا «همیشه» هنگام صحبت درباره خودتان یا دیگران باشید.«این ماشین هیچ وقت کار نمیکند »، یا « شما همیشه چیزهایی را فراموش میکنید» نه تنها غیر دقیق نیستند، آنها به شما احساس را میدهند که خشم تان توجیه دارد و هیچ راهی برای حل مسئله نیست. آنها در ضمن مردم را نسبت به شما بیگانه و تحقیر میکنند، مردمی که در غیر این صورت مایل هستند با شما روی حل مسئله کار کنند. به یاد آورید که عصبانی شدن چیزی را دست نمیکند و اجازه نمیدهد شما احساس بهتری داشته باشید، بلکه برعکس ممکن است احساس شما را بدتر کند.
منطق،خشم را شکست میدهد، زیرا خشم، حتی وقتی توجیه داشته باشد،میتواند به سرعت غیر منطقی شود.بنابراین از منطق سرد و سخت در مورد خود بهره بگیرید. به خود تلقین کنید که دنیا«نمیخواهد خدمت شما برسد»! و شما با یک ناهمواری زندگی روزانه روبهرو هستید. هر زمان که خشم به اصطلاح « روز شما را سیاه میکند»، این تلقین را به خود بنمایید. این به شما کمک خواهد کرد تا دیدگاه متعادلتری به زندگی پیدا کنید. افراد عصبانی تمایل دارند چیزهایی را بخواهند؛ انصاف، درک و فهم طرف، توافق و تمایل به انجام کارها به روشی که میپسندند.
هرکسی این چیزها را میخواهد و همه ما ناراحت و ناامید میشویم اگر آنها را به دست نیاوریم، اما آدمهای عصبانی «بدجوری» آنها را میطلبند، و وقتی خواهش آنها رد شود، نومیدی آنان تبدیل به خشم میشود. به عنوان بخشی از بازسازی ساختاری قوه درک، افراد عصبانی نیاز دارند که از طبیعت « مطالبه کن» خود آگاه شوند و انتظارات خود را به آرزوها ترجمه کنند. به عبارت دیگر، گفتن چیزی را«دوست دارم» سالمتر از گفتن چیزی را «مطالبه میکنم» یا « باید داشته باشم» است. وقتی شما قادر نیستید چیزی را که میخواهید به دست آورید، واکنشعادی را تجربه خواهید کرد- عاجز شدن، نومیدی، ناراحتی – اما نه عصبانیت. برخی افراد عصبانی از خشم خود به عنوان راهی برای دوری جستن از احساس ناراحتی استفاده میکنند، اما این بدان معنا نیست که ناراحتیشان از بین میرود. (جان بزرگی، 1387).
مسئله حل کردن
گاهی اوقات، خشم و عجز ما به سبب مسایل خیلی واقعی و اجتنابناپذیر زندگی است. تمام عصبانیتها بی خودی نیست، و اغلب واکنشی سالم و طبیعی به این مشکلات هستند. یک باور فرهنگی وجود دارد که هر مسئلهی راه حلی دارد، وقتی دریابیم که همیشه این طور نیست به عجز ما افزوده میشود. بهترین طرز فکر و گرایش این است که حتماً روی پیدا کردن راه حل تاکید نکنیم، بلکه تمرکز ما روی چگونه دست و پنجه نرم کردن و رویارویی با مسئله باشد. برنامهای بریزید و پیشرفت خود را در آن ارزیابی کنید. بالاترین سعی خود را بکنید، اما در ضمن اگر جواب فوراً در نیامد خود را مجازات نکنید. اگر رویکرد شما به مسئله با بهترین احساسیها و کوششها بوده، بطور جدی سعی کنید که سر به سر با مشکل برخورد کنید، احتمالاً شما صبر و شکیبایی خود را از دست نمیدهید و به دره تفکر «همه یا هیچ» سقوط نمیکنید، حتی اگر مسئله فوراً حل نشود.
ارتباطات بهتر
افراد خشمگین تمایل به نتیجهگیری عجولانه دارند، یا بر آن اساس عمل میکنند، اما برخی از آن نتیجهگیری های بسیار غلط از آب در میآید. نخستین کاری که باید کرد اگر در یک بحث داغ هستید این است که آهسته تر بروید و روی واکنشهای خود بیشتر فکر کنید. نخستین چیزی را که به فکرتان می رسد نگویید.بلکه آهسته تر پیش بروید و به دقت درباره چیزی که میخواهید بگویید فکر کنید. در عین حال، به دقت آنچه را که طرف مقابل می گوید گوش بدهید و بیش از جواب دادن به خود فرصت بدهید.
در ضمن، گوش بسپارید به چیزی که در پشت خشم پنهان شده است. برای مثال، شما یک مقدار آزادی عمل و فضای شخصی می خواهید و طرف شما تماس و نزدیکی بیشتر را طلب است. اگر او شروع به انتقاد از فعالیت های شما می کند، آن طور پاسخ ندهید که طرف تان را یک زندانبان و مامور نشان دهد.
طبیعی است اگر از شما انتقاد شد، حالت دفاعی به خود بگیرید، اما حمله نکنید و تهاجمی نباشید. گوش نسپارید به آنچه در ورای واژه هاست: به این پیام توجه کنید که ممکن است به این شخص توجه نشده و بدون عشق مانده است. احتمالا می طلبد که شما با صبر فراوان سوالات زیادی بکنید و فضایی برای نفس کشیدن فراهم کنید، اما نگذارید خشم شما – یا خشم طرف شما – بحث را از کنترل خارج کند . خونسردی شما، می تواند از اینکه وضعیت فاجعه بار شود،جلوگیری کند.
تغییر محیط شما
گاهی اوقات محیط اطراف ماست که دلیل تحرک و خشم ما می شود. مسائل و مسئولیت ها می تواند روی شما سنگینی کرده و احساس خشم نسبت به «دامی»که به نظر می آید در آن گرفتار آمده اید، بدهد و ممکن است به نظر برسد که تمام افراد و چیزهای اطراف شما این دام را تشکیل میدهند. به خودتان فرجه بدهید و خستگی در کنید. اطمینان یابید طی روز، به ویژه زمانی که خیلی تنش زاست، «وقتی خصوصی» به خود اختصاص دهید یک مثال خوب، مادری است که کار می کند و قانون وی این است که وقتی به خانه می رسد برای 15 دقیقه «هیچکس نباید با وی حرف بزند مگر اینکه خانه آتش گرفته باشد»، پس از این مدت کوتاه ساکت، وی بیشتر آماده است که تقاضاهای بچه ها را بدون منفجر شدن سر آنها برآورده کند.
برخی راهنمایی های دیگر برای آرامش
اعصاب شما
* زمان بندی: اگر شما و همسرتان تمایل دارید هر شب که راجع به موضوعات خانوادگی صحبت می کنید، کار را به جرو بحث بکشانید.
- شاید خسته هستید، یا توجه تان به جای دیگر جلب شده، شاید هم عادت است – سعی کنید زمان صحبت کردن درباره موضوعات مهم را تغییر دهید تا کار به جر و بحث نکشد.
* دوری جستن: اگر اتاق به هم ریخته فرزندتان شما را خشمگین می کند هر بار که از جلویش رد می شوید، در را ببندید. خودتان را مجبور به نگریستن به چیزی که خشمگین تان می کند، ننمایید. نگویید: «خب، بچه من باید اتاقش را تمیز کند طوری که من عصبانی نشوم!» نکته این نیست، بلکه این است که خود را آرام نگه دارید.
* یافتن گزینه های دیگر: اگر مسیر سرکار رفتن روزانه شما را عصبانی می کند برای خود طرحی دیگر بدهید- یاد بگیرید از مسیر دیگری بروید، مسیری که کمتر شلوغ و بیشتر دارای مناظری باشد- یا اگر ممکن است با اتوبوس یا وسائل دیگر بروید.
فراموش نکنید شما نمی توانید خشم را حذف کنید،و اگر هم می توانستید کار خوبی نبود به رغم همه سعی شما، رخدادهایی خواهد بود که شما را عصبانی خواهد کرد؛ و برخی اوقات خشم توجیه پذیر است زندگی پر از عجز، درد، از دست دادن کسی یا چیزی، و اعمال پیش بینی ناپذیر دیگران است شما نمی توانید آن را تغییر دهید، اما می توانید چگونگی تاثیر این رخدادها بر خود را تغییر دهید. کنترل پاسخ های عصبی می تواند در دراز مدت برای شما بهتر باشد. (جان بزرگی، 1387).